صفحه شخصی علیرضا شهنام نیا   
 
نام و نام خانوادگی: علیرضا شهنام نیا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: دکتری عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  هیات علمی دانشگاه. ودانشجوی دکتری ژئوتکنیک
شماره نظام مهندسی:  203002534
تاریخ عضویت:  1388/12/28
 روزنوشت ها    
 

 آریو برزن، دلاوری که طعم شکست را به اسکندر چشاند بخش عمومی

19

آریو برزن، دلاوری که طعم شکست را به اسکندر چشاند







بر پایه یادداشتهای کالیستنس مورخ رسمی اسکندر، ۱۲ اوت سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه کوهستانی سخت‌گذر دربند پارس، بنام تنگ گجستان با یک هنگ ارتش ایران (۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر) به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد و از پیشروی باز ایستاد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش ده‌ها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود.آریوبرزن با شمار اندکی سوار و پیاده خود را به سپاه عظیم دشمن زد. گروهی بسیار از آنان را کشت و با اینکه بسیاری از سربازان خود را از دست داد، توانست حلقهٔ سپاه دشمن را بشکافد. او می‌خواست زودتر از یونانیان خود را به تخت جمشید برساند تا بتواند از آن دفاع کند. در این هنگام آن قسمت از سپاه اسکندر که در جلگه مانده بود، راه را بر او گرفت. سرانجام این هنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده سرسخت آن نیز برخاک افتاد.










مورخ دربار اسکندر نوشته‌است که اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل در)کردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه می‌داد.در کتاب اتیلا نوشتهٔ لویزدول امده که در آخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:(( شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.)) اسکندر نیز در جواب او گفته بود:((شاه تو فرار کرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.)) ولی آریو برزن جواب داده بود:((پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می‌مانم و آنقدر مبارزه می‌کنم تا بمیرم)) و اسکندر که پایداری او را دیده
بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او را در همان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند “به یاد لئونیداس”






نبرد آریوبرزن درست ۹۰ سال پس از ایستادگی لئونیداس یکم در برابر ارتش خشایارشا در جنگ ترموپیل رخ داد که آن هم در ماه اوت بود و از این نظر این دو واقعهٔ تاریخی بسیار همانند یکدیگرند.از شباهت‌های مرگ لئو نیداس با آریوبرزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبر مردند و لئونیداس نیز مانند آریوبرزن حاضر به تسلیم نشدو خشایارشا دستور داده بود او را آن قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا در آمد و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و آریوبرزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر آریوبرزن بنویسند به “یاد لئو نیداس”.



لازم به یادآوری است که یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریوبرزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه‌ها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند.








وطن را لاله های سر نگون است زیاد آریو برزن غرق خون است

دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 11:09  
 نظرات    
 
نازنین بهشتی 22:57 دوشنبه 6 تیر 1390
10
 نازنین بهشتی
تازه ترین خبر در این زمینه رو میتونین اینجا (خبرگزاری مهر) بخونین:

http://www.mehrnews.com/FA/newsdetail.aspx?NewsID=1343333
میثم سید بخشی 09:39 سه شنبه 7 تیر 1390
6
 میثم سید بخشی
جالب بود
بابک کریمیان 10:02 سه شنبه 7 تیر 1390
13
 بابک کریمیان
ضمن تشکر از مطلب زیبایتان ، اما چند نکته قابل ذکر
مجسمه احتمالا متعلق به شهر یاسوج باشه که ظاهرا دادستان شهر دستور جمع کردنش رو داده !!!
عکس تنگه نشان داده شده فکر نمیکنم ربطی به موضوع داشته باشه چون به نظر من این تنگه صرفا برای جاده آسفالت مشخص شده در شکل ایجاد شده و تنگه مذکور به نام تنگ تکاب (محل احداث سد مخزنی مارون و نیز سد تنظیمی آریوبرزن ) در شمال شهر بهبهان قرار دارد
جواد عزیزی اجیرلو 15:09 سه شنبه 7 تیر 1390
13
 جواد عزیزی اجیرلو
وای بر ما از تعصبات بی ربط
مجسمه آریو برزن را میتوان نماد مقاومت دانست
ما اگر به پیشینیان خود احترام نگذاریم چه انتظاری داریم که آینده گان به شهدای امروز که نشان پایداری یک ملت است ارج بنهند
خدا ما را از گزند دوستانی که دوستیشان دوستی خاله خرس است نجات بدهد
و کسانی را بر ما مسلط نکند که درکشان به اندازه مورچه هم نیست
م افتخاری 15:21 سه شنبه 7 تیر 1390
11
 م افتخاری
ما بالاخره نفهمیدیم کی(چه موقع) کی (چه کسی) باید از کی (چه کسی) یا چی دفاع کند؟ و چرا؟
نیما محسون 20:02 سه شنبه 7 تیر 1390
9
 نیما محسون
ما به مردان اینچنینی در صحنه سیاست و اقتصاد و مدیریت و برنامه ریزی داریم!!!
مهدی سهرابی 09:34 چهارشنبه 8 تیر 1390
7
 مهدی سهرابی
چرا این نظر بر روی سایت گذارده نشده!! اگه نظری تایید نمیشه دلیل منطقی برای نویسنده ارسال کنید.

((با احترام به شور میهن دوستی همه‌ی ایرانیان در طول تاریخ
دوست عزیز آقای بقولی زاده، باید بدانید که نزدیک به هشت سده پس از اسکندر کتابی یونانیها درباره اسکندر نوشته اند و تالیف آن را به کالیستنس Kallisthenes بسته‌اند، در این نامه که داستان و افسانه ای بیش نیست اسکندر(ساختگی) را آنچنان که دلشان خواست به قلم آوردند. از این رو داستان حمله اسکندر که پیش از این نیز در یادداشتی برای روزنوشت تخت جمشید خانم فدایی به آن اشاره کردم در خوشبینانه ترین حالت تنها یک نظریه است.
نکات اصلی این داستان، هوشمندی پردازندگان آن که با هدف تاریخ سازی برای نگارنده‌گان غربی آن در مقابل تمدن ایران زمین (قاره کهن-حوزه تمدنی ایران) بوده و خواننده را به واکاوی بیشتر وا می‌دارد، نخست قهرمان پردازی برای ایرانیانی که در این داستان با گریز پادشاهشان در آغاز خوار شده‌اند و سپس افزودن ماجرای خنده‌دار دفن این قهرمان و سنگ قبر "به یاد لئونیداس” می‌باشد.
در راستای این داستان و به همت گسترش‌دهندگان ایرانی آن که از بی‌برنامه‌گی و نداشتن مطالعات بومی تاریخی هر نظریه‌ای که تاریخ‌سازان (بازسازی کنندگان تاریخ) معاصر غربی تولید کرده‌اند را حتی در کتاب‌های درسی به عنوان تاریخ وارد نموده‌اند، داستان‌پردازان به دو هدف دست یازیده‌اند:
1- با استفاده از اسطوره‌ی آری برزن ( که نموده‌های واقعی آن در تاریخ ما اندک نیست) زمینه‌ی گسترش و پذیرش این داستان در ایران را فراهم نموده‌اند.
2- با تمثیل اریو برزن به "لئونیداس" به دورغ دیگر تاریخی خود (غلو تاریخی) یعنی بی‌چارگی لشگر چند ده و یا صد هزار نفری (به گفته ایشان برای بزرگنمایی خفت توقف سپاه ایران در ترموپیل) در برابر شمار اندکی اسپارت (در حدود چند صد یا چند هزار نفر به گفته ایشان برایبزرگنمایی ...) پذیرش این بزرگنمایی را نیز برای ما آسان نموده‌اند.
از این رو اشاره به این داستان‌ها اگرجه در ظاهر باعث برانگیختن شور میهن دوستی ایرانیان می‌شود اما در واقع موجب گسترش برخی نظریه‌های (به نظر گینه‌توزانه) نسبت به تاریخ ایران زمین می‌شود.


.افزون بر آن پارسه پایتخت فرهنگی ایران بوده است و آخرین اثر از قلعه‌های "معروف به اسکندریه" آن سوی میان دو رود است.))

نازنین بهشتی 13:19 چهارشنبه 8 تیر 1390
10
 نازنین بهشتی
دقت نظر و تیزبینی دوستان قابل تقدیره
این روزنوشت و کامنتهایی که گذاشته شده مصداق خوبی از تبادل نظر و تضارب آرا هستن
جای خوشوقتیه
علیرضا احمدی 17:25 چهارشنبه 8 تیر 1390
6
 علیرضا احمدی
نمی دونم بعضی از نظرات تکمیلی منم درج نمی شه باید چند بار بدم !!!

بابا بعضی وقتا وقت نمیشه به عقب برگردم .

الان خوبه اینم درج نشه
عسگر عبداللهی 00:21 پنجشنبه 9 تیر 1390
6
 عسگر عبداللهی
جالب بود. ضمن اینکه آقای سهرابی نظر جالبتری داشتن.

با نظر آقای افقری هم کاملا موافقم ، تصویر سمت چپ را سالهاست ما آذری ها به عنوان اسطوره آذربایجان "بابک " میشناسیم
فرشاد محمدی 01:01 آدینه 10 تیر 1390
5
 فرشاد محمدی
سلام با تشکر از شما دوست عزیز
این تنگه در (شهرمن) بهبهان کنونی قرارداره در خوزستان